مرحوم صدوق به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه‎السلام فرمود:
سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی اِلا فَمَن زارَةٌ فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَهٌ ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر و لو کانَت مثل عَدَدِ النُّجومِ و قطر الامطار وَ وَرَقِ الاشجار

به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته می‎شود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می‎آمرزد و لو این که به تعداد ستارگان و قطرات باران و برگ درختان باشد.

منبع:عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 9- 3
58

سوم شعبان سال 4 هجري دومين سبط وريحانه‌ي رسول اكرم (ص) و سومين پيشوا و امام معصوم و پنجمين چهره‌ي درخشان آل عبا حضرت ابا عبدالله الحسين در خانه علي و فاطمه (س) متولد شد و جهان از ولادت آن حضرت روشن و منور گشت.
حضرت امام حسين(ع) در آغوش پيامبر بزرگ اسلام (ص) به مدت 7 سال تربيت يافت و درباره امام حسين(ع) پيامبر مكرر فرموده است: خدايا من حسين را دوست مي دارم پس دوست بدار كسي كه او را دوست مي دارد و در جاي ديگر مقام آن حضرت را به قدري بالا برده است كه مي فرمايد:
حسين مني و انا من حسين، حسين از من است و من از حسينم، و پيامبر امام حسين را احياء كننده شريعت خود و نگه دارنده‌ي قرآن و مكتب خود مي داند و اين مقام را بدست نياورد جزء با پاسداري خالصانه‌ي حضرتش از اسلام و قرآن و نثار خون پاك و مقدسش در احياي دين جدش رسول الله (ص)، درود خدا بر او و اهل بيتش باد.
امام حسين (ع) جلوه اوصاف پيامبران است وجود مبارك امام حسين (ع) كه در آيينه‌ي قرآن و در عرصه گاه وجود پيامبر اسلام و در صفحه‌ي روشن بصيرت و بينش خود همه پيامبران را با ارزش هاي وجودي آنان مي ديد سرا پا عاشق آنان شد و در دنياي باطنش همراه و همراز آنان گشت و از ارزشهاي وجود آنان به شدت رنگ گرفت تا جايي كه وارث آنان شد.
هنگامي كه مي گوييم حسين وارث پيامبران است به اين معنا نيست كه آن حضرت از آن بزرگواران ارث مادي برده است بلكه به اين معنا است كه آن جلوه‌گاه حقيقت همه‌ي ارزشهاي الهي و معنوي آنان را به ارث برده است.
پربارترين و سنگين ترين ارثي كه از پيامبران براي پس از خودشان باقي ماند ارزش هاي الهي و انساني و فرهنگ ثمر بخش و پاكشان بود كه هر انساني با نشان دادن لياقت و شايستگي و از طريق حسب و نسب معنوي مي توانست از آن بزرگواران ارث ببرد و در ميان همه سهم ارث بري امام حسين (ع) به خاطر بستگي روحي به آنان، سهم فوق العاده اي بود.
امام حسين (ع) از حضرت آدم (ع) مقام خلافت، مقام علم همه‌ي اسماء، مقام هدايت و مقام كرامت را به ارث برد و از حضرت نوح مقام تبليغ و صبر و استقامت و دلسوزي و مهرورزي به بندگان خدا و از حضرت ابراهيم مقام دوستي و دعا و تسليم و امامت و از حضرت موسي مقام پايداري و مبارزه سخت بر ضد ستمگران و از حضرت عيسي مقام معنوي و باطني و از پيامبر اسلام همه‌ي ارزش هاي الهي و از امير المومنين علي (ع) همه‌ي حقايق را به‌ميراث برد و از طريق اين ارث بري و همنشيني باطني به جايي رسيد كه در زيارت وارث به آن حضرت خطاب مي شود.
 « اشهد انك الامام البر التقي الرضي الزكي الهادي المهدي »
گواهي مي دهم كه تو يقينا پيشوا، نيكوكار، اهل رضايت از حق، و پاك و پاكيزه، هدايت كننده، هدايت شده اي
شناسنامه ی امام حسین (ع)
نام: حسین(ع)    کنیه: ابا عبدالله و ابو الائمه و ابوالمساکین و....    لقب:سید الشهداء(ع)    نام پدر:علی(ع)    نام مادر:فاطمه (ع)    تاریخ تولد:سوم ماه شعبان سال چهارم ه.ق    محل تولد:مدینه طیبه    تاریخ شهادت:روز جمعه دهم ماه
محرم سال شصت ویک ه.ق    محل شهادت: کربلای معلی(گودال قتلگاه)    نام قاتل:شمربن ذی الجوشن   مدت امامت:یازده سال و یازده ماه و سه روز   مدت عمر:پنجاه و هفت سال و هفت ماه وهفت روز
در فهرست اسامي فرزندان امام حسين(ع) در كتب تاريخ و مقاتل، نام دو دختر15 و يا سه دختر16 به نام‌هاي سكينه، فاطمه و زينب، به ثبت رسيده است و نامي از دختري به نام فاطمه صغري موجود نيست و به اتفاق همه مورخان و مقتل‌نويسان، امام حسين(ع) هنگام حركت از مدينه به سوي مكه، تمام فرزندان خود، فرزندان امام حسن(ع) و اهل‌بيت خود را، به جز محمد بن‌حنفيه، به همراه داشتند
بسياري از مورّخان بر اين باورند كه امام حسين(ع) دو پسر به نام «علي» داشته‌ است كه به «علي‌اكبر» و «علي‌اصغر» معروف بودند.
برخي نيز از سه فرزند به نام‎هاي «علي‌اكبر»، «علي‌اوسط» و «علي‌اصغر»ياد كرده‎اند.19 اما اين كه امام سجاد(ع) و علي ‌بن الحسين شهيد جوان ـ كدام يك از اين‎ها مي‎باشند، سه نظريه وجود دارد:
الف ـ امام سجاد(ع) علي‌اصغر و شهيد جوان كربلا علي‌اكبر بوده است؛20
ب ـ عكس نظريه اول، يعني امام سجاد(ع) علي‌اكبر بوده و شهيد كربلا علي اصغر؛21
ج ـ شهيد كربلا علي‌اكبر، امام سجاد(ع) علي‌اوسط و فرزند خردسالي از امام حسين(ع) علي اصغر بوده‎اند

اما درباره تاريخ ازدواج امام حسين(ع) با مادران آن دو، هيچ مطلب مستندي نداريم. نام مادر جوان شهيد كربلا «ليلي دختر ابي‌مرة بن ‌عروه بن‌ مسعود الثقفيه» مي‌باشد25 و برخي نامش را «آمنه» گفته‌اند.26 درباره سن ايشان نيز بسياري متعرض آن نشده‌اند و برخي كه آن را بيان كردند، تاريخ‌هاي متفاوتي گفته‌اند: 18 ساله، 25 ساله، (27) 12 ساله، (28) 17 ساله،(29) و تولد در دوران حكمراني عثمان.30 از اين رو تاريخ دقيقي به دست نمي‎دهد.
در پايان شيخ مفيد كه از علماي برجسته‎ي شيعي و مورد اعتماد مي‎باشد، امام سجاد(ع) را علي اكبر و شهيد كربلا را علي اصغر معرفي كرده است

 

بزرگداشت جهانی مقام حضرت علی اصغر (علیه السلام )
همایش شیرخوار گان حسینی
در بین یاران حضرت سید الشهداء (ع) در عاشورا افراد مختلفی حضور داشتند که از هر جهت حجت برای تمامی ابناء بشر تمام کرده اند ؛ از بزرگان و اشراف گرفته تا غلامان و خدمتگزاران ؛ سفید پوست و سیاه پوست ؛ قاری قرآن و شاعر ؛ کسانی که در اسلام و پیروی از پیامبر اکرم (ص) سابقه ای طولانی داشتند و کسانی که در همان صبح عاشوراء به سید الشهداء پیوسته اند ؛ پیرمرد کهنسال و جوان هیجده ساله و طفل شش ماهه  ....
آری در بین یاران ابر مرد عرصه آزاگی طفلی شیرخواره نیز حضوری چشمگیر دارد. او کسی نیست جز طفل شش ماهه ی حضرت  ابا عبد الله الحسین (ع) حضرت علی اصغر سـلام الله علیه .
در هیچ مسلک و آینی و در هیچ غزوه و جنگی در طول تاریخ طفلی شش ماهه مرد جنگی و نظامی محسوب نمی شود. اگر بزرگان عرصه ی نظامی دنیا جمع شوند و بخواهند از امام حسین و یارانش در عاشورا فقط یک تخلف نظامی بگیرند قطعا نخواهند توانست. با اینکه بارها می توانستند از راه های که دشمنانشان استفاده کنند ایشان هم بهره برده و به أنان ضربه بزنند اما چون با انسانیت و حریت سازگاری نداشت , چنین نکردند ؛ اما مگر بچه ای شیرخوار چه گناهی کرده بود ؟! آن هم بچه که از فرط تشنگی به حالت تلظی در آمده بود.
بعد از واقعه ی عاشورا و بعد از آنکه مختار ثقفی رضوان الله تعالی علیه به خون خواهی حضرت سید الشهداء (ع) قیام کرد برای امام سجاد زین العابدین (ع) خبر آوردند که: مختار قیام کرد و کسانی را که به پدرتان و یارانش ظلم کرده اند , به سزای اعمالشان می رساند. حضرت سؤال کردند: "از حرمله چه خبر؟" از ایشان پرسیدند: آقا , در میان دشمنان شما این همه افراد حضور داشتند , چطور است که شما سراغ حرمله را می گیـری ؟ حضرت فرمودند: آخر شما نمی دانید این "حرمله" با ما چه کرد؟! آن زمان که پدرم حسین (ع) برادر شیرخواره ام علی اصغر را روی دست گرفته بود و به سوی لشگر دشمن آمده و می فرمود:"اما ترونه کیف یتلظی عطشا ؟!" آیا نمی بینید این بچه ی کوچک از فرط تشنگی و عطش چگونه تلظی می کند؟! یعنی مانند ماهی که از آب بیرون افتاده و مدتی هم گذشته است و نای حرکت کردن ندارد  فقط لب های کوچکش را حرکت می دهد. در این حالت حتی اگر آب هم به او برسانند دیگر زنده نمی ماند . امام حسین (ع) می فرمود قطره ی آب به علی اصغر بدهید تا لا اقل با لب تشنه از دنیا نرود.

 یک ذره به من ز شیئی کمیاب دهید             داروی کمی به طفل بی تاب دهید

با من سر جنگتان اگر می باشد                        او را ببرید وجرعه ای آب دهید

 امام سجاد (ع) می فرمایند : پدرم در حین گفتن این سخنان بود که حرمله تیری که سه شعبه داشت را بر گلوی نازک برادر شیرخواره ام رها کرد و گوش تا گوش علی اصغر پاره شد.

 به راستی بـأی ذنب قتلت ؟

به کدامین گناه کشته شد؟

 و چه زیبا جیحون یزدی در رثای بزرگ مرد کوچک عاشورا سروده است که :-

 ای حرم کعبه است ز حلقه به گوشان           وی دل دانای تو زبان خموشان       

با تو که گفت از حسین چشم بپوشان        خاصه در آن دم که اهل بیت خروشان

 

                                  نزدش با اصغر آمدند معجل

 

گفتند این طفل کو چو بحر بجوشد        نیست چو ما کز عطش به صبر بکوشد

اشک پبا شد چنانکه خاک بپوشد               لب بخراشد چنانکه جان بخروشد

 

                                جز به کفی آب عقده اش نشود حل

 هی به فغان خود ز گهواره پراند                مادر او هم زبان طفل نداند
نه بودش شیر تا به لب برساند                نه بودش آب تا به رخ بفشاند
مانده به تسکین قلب اوست معطل
گاهی ناخن زند به سینه مادر            گاهی به جان شود به دامن خواهر
باری , از ما گذشته چاره ی اصغر                یا بنشانش شرار آه  چو آذر
 یا ببرش همرهت به جانب مقتل
شه ز حرم خانه اش ربود و روان شد      پیر خرد هم عنان بخت جوان  شد
زین پدر و زین پسر به لرزه جهان شد      آمد  و آورد و هر طرف نگران شد
با به که سازد حقوق خویش مدلل؟
گفت که ای قوم , روح پیکرم است این      ثانی حیدر , علی اصغرم است این
آن همه اصغر بدند , اکبرام است این           حجت کبرای روز محشرم است این
رحمی کنش , حال بر فناس محول
او که بدین کودکی گناه ندارد                یا که سر رزم این سپاه ندارد
بلکه بس افسرده اس آه ندارد                جای دهید آنکه را پناه ندارد
پیش کز ایزد برید کیفر اکمل
تا که از آن قوم از سعادت محروم              حرمله اش تیر کینه راند به حلقوم
حلق و را خست وجست بر شه مظلوم     وز شه مظلوم آن سه شعبه مسموم
رد شد و سر زد به قلب احمد مرسل
او طفل است , اما بزرگ است. دستهای او کوچک است اما بزرگان آرزو و امید دارند که او با همان دستهای کوچک , دست آنان را بگیرد.
اکنون افتخار داریم که اولین جمعه ی ماه محرم الحرام هر سال را که روز جهانی حضرت علی اصغر(ع) نامگذاری شده است در برپایی مجالسی شکوهمند به نامی نام این طفل شیرخواره ی ابا عبد الله الحسین(ع) در سرتاسر دنیا کوشا باشیم.
از تمامی مادران دلسوخته ی اهل بیت (ع) دعوت می نمائیم که با فرزاندان  شیرخواره ی خود به یاد طفل شش ماهه ی ابا عبد الله الحسین (ع) در این مجالس شرکت نموده و فرزندان خود را بیمه ی حضرت علی اصغر (ع) نمایند. در طول این سالها  چه بسیار مادران عزیزی که با شرکت در این مراسم و با پوشاندن لباس نمادین حضرت علی اصغر (ع) به کودکان خود حاجات بسیاری را از دستان کوچک بزرگ مرد کوچک عاشورا گرفته اند.
نویسنده : حجه الاسلام استاد سید جعفر غضنفری خوانساری 
 شهر مقدس قم : (نویسنده وشاعر اهل بیت "ع")
هنگامی که حرمله بن کاهل اسدی کوفی , تیر را در چله کمان گذاشت تا به سوی گلوی کودک شیرخوار امام حسین (ع) پرتاب کند , نمی دانست که با این پرتاب (تیر) خود کدامین جگر را متلاشی وکدامین دل را خونین می کند . به خدا سوگند که این تیر قبل از آن که به گلوی حضرت علی اصغر (ع) اصابت کند , شمعی از خاندان خاتم الانبیاء وحبیب پروردگار جهانیان , محمد مصطفی (ص) را به خاموشی کشاند و از دیدگاه پیامبر رحمت  , قطرهء اشکی فرو چکید که به اندازه تمام اشک های اسمان وزمین بود.
این تیر (تیر حرمله) , در واقع هشدار صریحی بود به کشتار کودک ومعصومیت وزیبایی در پهنه ی گیتی , اینک ذو الجناح اسب امام حسین (ع) که مطابق روایات اسب پیغمبر عظیم الشأن اسلام هم بوده است , با علی اصغر فرزند شیر خوار  امام حسین (ع) , در آسمان هفتم (مکانی فرضی است) گفت و گو  می کند:
جانم به فدایت ای علی اصغر حسین , بر من ببخشا اگر در آن لحظه ی هولناک نتوانستم کاری برایت بکنم , چرا که دو امام به سنگینی آسمان وزمین بر پشتم نشسته بودند . زمانی که آن تیر نا مبارک بر گلوی شریف تو اصابت کرد وخون پاک تو در مشت امام حسین (ع) (که مطابق فرمایش پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) : "حسین منی و انا من حسین است"(تو از من ومن از توأم) ریخت وبیش از آنکه سر مبارک خود را به سوی آسمان بلند کند , فرشتگان فرود آمدند و خون پاک تو را می بوسیدند وسوزناک و درد آور می گریستند تا جایی که اشک هایشان داشت دنیا را غرقه می ساخت . این جا بود که دریافتم خداوند هم می گرید (اما از طریق فرشتگانش) !!! ویک قطره از خون پاک تو بر پشت من فرو چکید ... زمین پاک وپاکیزه تر شد و با اشک های فرشتگان آمیخت .... پس بگو این کدامین کمراست که می تواند سبط رسول خدا .... و خون فرزند رسول الله(ص) ... واشک های فرشتگان الهی را برتابد؟!!!
جانم به فدایت ای فرزند رسول خدا , هنگامی که روح پاک تو از پیکرت پرکشید , دیدم دل ابا عبد الله الحسین (ع) خونین ودرد آلود شده ...
این رنج از هر سو مرا احاطه کرده و دیدگانم را فرو پوشانده است ....
دیگر نمی توانم راه خود را تشخیص دهم ... وامام حسین (ع) را می بینم که مبهوت , یک نگاهش به تیری است که رگ های کودک شیرخوارش را دریده و او را کشته و نگاه دیگرش به مادری که در خیمه منتظر است , تا بچه اش سیراب گردد..
فدایت شوم ... به خدا سوگند اگر کوه ها را بر پشتم حمل کرده بودم , هر آینه بر من هموارتر بود از تحمل مصیبت ابا عبد الله (ع) و تو و عمویت ابو الفضل العباس (ع) پرچمدار وعلمدار کربلا , و داغ برادرت , شبیه ترین مردم به رسول خدا محمد (ص) , حضرت علی اکبر (ع) واهل بیت و اصحاب گرامی او ....
جانم به فدایت .... بنی امیه از این کردار زشت خود شرم نکردن , بلکه این خود شیوه ای شد تا بدان , در این هزار وچند صد ساله , خود را از دست پیروان وعاشقان تان برانند وشب های پر از هرزگی خود را با سرهای بریده کودکانشان زیست بخشند.
چرا که این سیه دلان نمی توانند منظره بوسه باران گل های شبنم ها را ببینند.
آری , بی گمان دیدن این صحنه ملکوتی برای کسانی که عادت دارند خون کودکان شیرخوار را بریزند , نا گواراست .
آنچه در عراق امروز رخ می دهد , بهترین نمونه بر سیه کاری وستمگری تبار حرمله و شمر و یزید است ... و همیشه در هر برهه از زمان , یزیدی هست که پرچم ظلم را به یزید دیگری بسپارد ...
اما محبان وعاشقان شما هرگز عقب نمی نشینند واین اعمال بزدلانه وستم کارانه , آن ها را نمی ترساند.
علاقمندان ودوستدران وشیفتگان شما تصمیم گرفته اند که قدم در این راه دشوار بگذارند که خدا و پیامبر و امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) راه ها را برایشان ترسیم کرده اند .
در این راستا اینک دوستداران وعاشقان شما نخستین جمعه ی ماه محرم الحرام هر سال را به عنوان : "روز جهانی حضرت علی اصغر (س)" تعیین کرده اند ... وبزرگداشتی ومحفلی برای آن مقام شامخ شیرخواره ی حسین در سرتاسر جهان برگزار می کنند .... پس ای سرور ومولای ما , اینان را از هر گزندی مصون بدار , گام هایشان را در کارهای خیر و راه و صراط مستقیم استوار فرما .
آمین  یا رب العالمین

 

سالها گفتیم ما از کربلا ، از شهید عشق و میدان بلا

از غمش بر سینه و بر سر زدیم ، بوسه بر گهواره اصغر زدیم

 باز هم گفتیم : مظلوما ، حسین ! بی کس و بی بال و پر ، تنها حسین !

 او ولی اینگونه در آنجا نبود ، با خدایش بود ، او تنها نبود

 بود سیمرغی ، نه سیمرغ خیال ، داشت آن سیمرغ هفتاد و دو بال

 کربلا پیچیده مثل راز بود ، بهترین ، غمگین ترین آواز بود

 ما نفهمیدیم عمق راز را ، معنی زیباترین آواز را !

 کربلا محدود شد بر سر زدن ، گل به سر مالیدن و پرپر زدن

 تشنه لب گفتیم و هی خوردیم آب ، گریه کردن شد برای ما ثواب

 کربلا یعنی دو نیرو خوب و بد ، یک طرف ایمان و یک سو دیو و دد

 یک طرف علم و خدا و روشنی ، یک طرف جهل و سیاهی ، دشمنی

 کربلا یعنی که فردا باز هم ، این حقیقت هست و این آواز هم

 باز فردا کربلاها می رسد ، عشق می آید ، بلاها می رسد !

 بعد از آن هم کربلا تکرار شد ، کربلاها در زمین بسیار شد

 گرچه نامش بود نام دیگری ، نام دیگر داشت هر خون پیکری

 باز هم از جغدهای خشمگین ، ریخت فوجی از کبوتر بر زمین

 ما فقط در نینوا جا مانده ایم ، غافل از این کربلاها مانده ایم . . .

 

 

شیعیان در سر هواى نینوا دارد حسین

خون دل با كاروان كربلا دارد حسین

از حریم كعبه و جدش به اشكى شست دست

مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین

بردن اهل حرم دستور جدش مصطفى است

ورنه این بى حرمتى ها كى روا دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت مى كند

عزّت و آزادگى بین تا كجا دارد حسین

دشمنش هم آب مى بندد به روى شاه دین

داورى بین با چه قوم بى حیا دارد حسین

دشمنانش بى امان و دوستانش بى وفا

با كدامین سركند مشكل دوتا دارد حسین

رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جایى كه كفن از بوریا دارد حسین

اشك خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار

كاندرین گوشه عزاى بى ریا دارد حسین

 

سالها سیلاب

خشک شد تا که لب تو آبروی آب رفت

در عزایت روشنی از چهره مهتاب رفت

رفتی و دیدند بی تو از چشمانمان

آب نه خون،اشک هم نه،سالها سیلاب رفت

در مسیر عشق

سوی دشت کربلا

چون که بگذشتم از کنار تنگه مرصاد

چشم های خسته ام را

لحظه ای بستم و چون بستم

بدیدم ناگهان

صد هزاران

یا شهید کربلا

صد هزاران عاشق دیوانه را

که به تن

تن پوش خاکی داشتند

و به سر سربند عشق

عشق زهرا

عشق فرزندش حسین

سوی من می آمدند

 


گرد و خاک خستگی

خستگی از زندگی

بر تمام صورت زیبایشان بنشسته بود

پایشان زخمی دستشان خونی لبالب تشنه لب

سوی من می آمدند کربلا

با خجالت

سر به زیر انداختم من

ناگهان آمد صدایی

از گلوی صد هزاران

پر طنین و پر صلابت

گفت بر من

ای مسافر ای مسافر

با تو هستم

ای که هستی راهی رود فرات

ای که هستی راهی قبر حسین

سر بلند کن

عاشقانش را ببین

زخم هامان را ببین

تشنگیمان را ببین

جسم های بی سر ما را ببین

ای مسافر

ای که هستی راهی قبر حسین

سر به بالا آور و ما را ببین

بر لبان خشکمان

لبخند شادی را ببین

چون به عشق فتح باب عشق

جان را باختیم

ما همه شادیم اینک

شاد و سرمستیم اینک

چون که راه عشق را 

سیل خون ما 

بگشوده است

راه عشقی را که اکنون

تو مسافر گشته ای

ای مسافر

ای که هستی زائر قبر حسین

ما تمنا میکنیم

از تو خواهش میکنیم

کوله پشتی هایمان بردار با خود حمل کن

در کنار قبر مولامان ز ما هم یاد کن

 

           محسن سیداسماعیلی

                  هنر مردان خدا

ان روز حسین یک صدا زینب بود

ایینه ی غیرت خدا زینب بود

زینب زینب زینب زینب زینب

ان روز تمام کربلا زینب بود


هرچند کلاس درس او یک واحه ست

راهی که به انجا نرسد بیراهه ست

پیران همه طفل مکتب او هستند

این پیر طریقتی که خود شش ماهه ست

در پیش تو  عشق مشق غیرت می کرد

غیرت به شجاعتت حسادت می کرد

ان روز خدا به کربلا امده بود

با دست بریده ی تو بیعت می کرد


عمری است اگر چه پیش رویت خجلم

با عشق تو امیخته است اب و گلم

هر چند شبی دراز دارم در پیش

پیش قمر تو سخت قرص است دلم


شد قطع دو دست نازنینت عباس

جز عشق مگر چه بود دینت عباس؟

در یاوری عشق برون امده بود

دستان خدا از استینت عباس

 

قیام مقدس و پرشكوه امام حسین(ع)ریشه در انحراف هاى بـنیادى و اساسى در جـامعه اسلامى داشت. این انحراف ها زائیده انحراف حكومت اسلامى از مسیر اصلى خود از سقیفه به بـعد بـود. كه پس از شهادت على(ع)كلا بـه دست سلسله سفیانى و حزب ضد اسلامى اموى افتاد. بـه گواهى اسناد تاریخى, سران این حزب هیچ اعتقادى بـه اسلام و اصول آن نداشتند(1). و ظهور اسلام و به قدرت رسیدن پیامبر اسلام(ص)را, جلوه اى از پیروزى تـیره بـنى هاشم بـر تـیره بـنى امیه, در جریان كشمكش قبیلگى در درون طایفه بـزرگ قریش مى دانستند(2). و بـا یك حـركت خـزنده, بـه تـدریج در پـوشش اسـلام بـه مناصب كلیدى دسـت یافتند. و سرانجـام از سال چهلم هجـرى, حكومت اسلامى و سرنوشت و مقدرات امت اسلامى به دست این حزب افتاد و پس از بیست سال حكومت معاویه, و بـه دنبـال مرگ وى, پـسرش یزید بـه قدرت رسید كه اوج انحراف بـنیادى, و جلوه اى آشكار از ظهور ((جاهلیت نو)) در پوشش ظاهرى اسلام بود(3).امام حـسـین(ع)نمى تـوانسـت در بـرابـر چـنین فاجـعه اى سكوت كند و احساس وظیفه مى كرد كه در بـرابـر این وضع, اعتـراض و مخالفت كند. سخنان, نامه ها و سایر اسنادى كه از امام حسین(ع)به دسـت ما رسـیده, بـه روشنى گویاى این مطلب اسـت. این اسناد بـیانگر آن است كه از نظر امام, پـیشوا و رهبـر مسلمانان شـرائط و ویژگى هایى دارد كه امویان فـاقـد آنها بـودند و اسـاس انحراف ها و گمراهیها این بود كه عناصر فاسد و غیر لایق, تكیه بر مسند خلافت اسلامى و جایگاه والاى پـیامبـر زده بـودند و حاكمیت و زمامدارى آنها, آثار و نتائج بـسیار تلخ و ویرانگرى بـه دنبـال آورده بود. چـند نمونه از تـأكیدهاى امام در این بـاره یادآورى مى شـود:
ویژگى هاى پیشواى مسلمانان:
۱- در نخستین روزهایى كه امام حسین(ع)در مدینه, بـراى بـیعت جهت یزید, در فشار بود, در پاسخ ولید كه پیشنهاد بیعت بـا یزید را مطرح كرد, فـرمود: اینك كه مسـلمانان بـه فـرمانروایى مانند یزید گرفتار شده اند, باید فاتحه اسلام را خواند(4).
2 - امام ضمن پاسخ نامه هاى كوفیان, نوشت:
... امام و پیشواى مسلمانان كسـى اسـت كه بـه كتـاب خـدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پـیش گیرد و از حـق پـیروى كرده بـا تمام وجود خویش مطیع فرمان خدا باشد(5).
3 - امام حـسـین(ع)هنگام عزیمت بـه سـوى عراق در منزلى بـنام ((بیضه)) خطاب به ((حر)) خطبه اى ایراد كرد و طى آن انگیزه قیام خود را چنین شرح داد:
((مردم! پـیامبـر خدا(ص)فرمود: هر مسلمانى بـا حكومت ستـمگرى مواجـه گردد كه حـرام خدا را حـلال شمرده و پـیمان الهى را درهم مى شكند, بـا سنت و قانون پـیامبـر از در مخالفت درآمده در میان بـندگان خـدا راه گناه و معصـیت و تـجـاوزگرى و دشـمنى در پـیش مى گیرد, ولى او در مقابـل چنین حكومتى, بـا عمل و یا بـا گفتار اظهار مخالفت نكند, بـرخـداوند است كه آن فرد(ساكت)را بـه كیفر همان ستمگر(آتش جهنم)محكوم سازد.
مردم! آگاه باشید اینان(بنى امیه)اطاعت خدا را ترك و پیروى از شیطان را بـر خود فرض نموده اند, فساد را تـرویج و حدود الهى را تعطیل نموده فى را(كه مخصوص بـه خـاندان پـیامبـر است)بـه خـود اختصاص داده اند و من بـه هدایت و رهبـرى جامعه مسلمانان و قیام بـر ضد این همه فساد و مفسدین كه دین جدم را تغییر داده اند, از دیگران شایسته ترم ...)) (6).
حاكمیت بـنى امیه كه امام در این سخنان بـه گوشه هایى از آثـار سوء آن اشاره نموده, در شوون مختـلف جامعه اسلامى اثر گذاشتـه و فساد و آلودگى و گمراهى را گستـرده و عمومى ساخـتـه بـود. امام حسین(ع)در موارد متعددى انگشت روى این عواقب سوء گذاشتـه و بـه مردم هشـدار داده اسـت كـه بـه چـند نمـونه آن اشـاره مـى شـود:
محو سنتها و رواج بدعتها
آن حـضرت پـس از ورود بـه مكه, نامه اى بـه سران قبـائل بـصره فرستاد و طى آن چنین نوشت:
((...اینك پیك خود را بـا این نامه بـه سوى شما مى فرستم, شما را به كتاب خدا و سنت پیامبـر دعوت مى كنم, زیرا در شرائطى قرار گرفته ایم كه سنت پیامبر به كلى از بین رفته و بـدعتها زنده شده است, اگر سخـن مرا بـشنوید, شما را بـه راه راسـت هدایت خـواهم كرد...)) (7). دیگر به حق عمل نمى شود.
حسین بـن على(ع)در راه عراق در منزلى بـه نام ((ذى حـسم)) در میان یاران خود بـه پـا خـاست و خـطبـه اى بـدین شرح ایراد نمود:
پـیشامدها همین است كه مى بـینید, جـدا اوضاع زمان دگرگون شده زشتیها آشكار و نیكیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است و از فضیلتها جز اندكى مانند قطرات تـه مانده ظرف آب بـاقى نمانده است. مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى بـرند و صحنه زندگى, همچون چراگاهى سنگلاخ, و كم علف, به جایگاه سخت و دشوارى تبـدیل شده است.
آیا نمى بینید كه دیگر بـه حق عمل نمى شود, و از بـاطل خوددارى نمى شود؟! در چـنین وضعى جـا دارد كه شخص بـا ایمان(از جـان خود گذشتـه)مشتـاق دیدار پـروردگار بـاشد. در چنین محیط ذلتـبـار و آلوده اى, مرگ را جـز سعادت; و زندگى بـا ستـمگران را جـز رنج و آزردگى و ملال نمى دانم...)) (8).
مسخ هویت دینى مردم
حاكمیت زمامداران اموى و اجراى سیاست هاى ضد اسلامى توسط آنان, هویت دینى مردم را مسخ كرده ارزشهاى معنوى را در جامعه از بـین برده بود. امام در دنباله سخنان خود در منزل ((ذى حسم)) فرمود:
((...مردم بندگان دنیایند, دین بـه صورت ظاهرى و در حد حرف و سخن در زبـانشان مطرح مى شود, تا زمانى كه معاش و زندگى مادیشان رونق دارد, در اطراف دین گـرد مىآیند, اما زمانى كـه بـا بـلا و گرفتارى آزمایش شوند, دینداران در اقلیت هستند.
پیام جاوید قیام امام حسین(ع)
پیام قیام با شكوه سیدالشهداء(ع)منحصر به آن زمان نیست, بلكه این پـیام پـیامى جاوید و ابـدى است و فراتـر از محدوده زمان و مكان است, هرجا و در هر جامعه اى كه به حق عمل نشود, و از بـاطل خوددارى نشود, بدعتها زنده, و سنتها نابـود شود, هرجا كه احكام خدا تغییر و تحریف یابد و حاكمان و زمامداران بـا زور و ستمگرى بـا مردم رفتـار كنند, در هر جـامعـه اى كه ویژگى هاى جـاهلیت را داشته باشد آن جامعه, جامعه اى یزیدى بـوده, و مبـارزه و مخالفت بـا مفاسد و آلودگى ها و آمران و عاملان آنها, كارى حـسینى خواهد بود.
پاورقیها:
1 - سـیدعـلیخـان مدنى, الدرجـات الرفیعـه, ص 243, ابـن ابـى الحدید, شرح نهج البلاغه, ج8, ص 257 - مسعودى, مروج الذهب, ج3, ص 454 ضمن شرح حال ماءمون عباسى.
2 - ابن ابى الحدید, همان كتاب, ج9, ص 53(خطبه 139) و نیز ج2, ص 44 - 45 - ابن عبـدالبـر, الاستیعاب فى معرفه الاصحاب(در حاشیه الاصابه)ج4, ص 87.
- این حركت از اواخر خلافت خلیفه دوم آغاز گردید كه معاویه از طرف وى به حكمرانى شام منصوب شد و مدت پنج سال در این سمت باقى بـود و در تـمام مدت خلافت عثـمان نیز(12 سال) در این منصب ابـقا گردید و از همـان سـالـها رویاى خـلافـت آینده خـود را مـى دید و پایه هاى آن را مى ریخت و در اواخـر خـلافت عثـمان, در واقع وى در مدینه خلیفه تشریفاتى بود و تصمیم گیرنده اصلى, حاكم مقتدر شام بود.
3 - نگاه كنید به: امام حسین(ع) و جـاهلیت نو, جـواد سلیمانى, قم, انتشارات یمین.
4 - سید بن طاووس, اللهوف فى قتلى الطفوف, ص 11.
5 - طبرى, تاریخ الامـم والـمـلـوك, ج6, ص 196 - شـیخ مـفـید, الارشاد, ص 204.
6 - طبرى, همان كتاب, ص 229 - ابـن اثیر, الكامل فى التاریخ, ج4, ص 48.
7 - طبرى, همان كتاب, ص 200.
8 - حسن بـن على بـن شعبـه, تحف العقول, ص 245 - طبـرى, همان كتاب, ص 239



:: موضوعات مرتبط: بخشی از زندگی نامه امام حسین (ع) , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محبان علی بن ابی طالب
تاریخ : جمعه 6 آبان 1390

صفحه قبل 1 صفحه بعد